بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 16
بازدید ماه : 31
بازدید کل : 87408
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1
آمار
وبلاگ:
بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 16
بازدید ماه : 31
بازدید کل : 87408
تعداد مطالب : 28
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1
<-PollName->
<-PollItems->
<-PollName->
<-PollItems->
-- شروع کد نظرسنجی -->
<-PollName->
<-PollItems->
چه دور و چه زیبا
- چه دورو چه زیبا
بادهای کوبنده و طوفان شن را در میان کویر احساس کن و ببین چقدر خشمگین بوته های خار را میکند و در آسمان میرقصاند ، شن ها در آسمان شاخه می کشد و بر هر طرف پرتاب میشود ، عشق را در نگاه کویر بی صدا پیدا کن چون سکوت کویر امواج خروشان حرفهای ناگفته اند ، وقتی در بیابان قدم میگذارم پایم را جا پای خدا میگذارم تا مرا همراه خود ببرد چون مسیر نا مشخص است . عاشق در کویر تبدار است و مفهومش را عمیق میفهمد ، باور میکنم عشق چیست ، تنهایی ، سکوت ، بی کسی ، بی قراری چیزهایی که همیشه در اینجا احساس میشود و همیشه بوی عشق میفهمد کجاست باران ، کجاست دریا و کجاست جنگل ، نه اینجا شمال نیست ، اینجا دنیا دروغ نیست از همه سخت تر سنگ تر چیست .
تنگ ، ماهیم خشک است و درونش خالی و دلی غبارزده ، چه میشود روز تمام شود ، اگر شب فرا رسد ، کم کم نگاه کویر خاموش و سرد میشود فقط آسمان را نظاره کن آنجا که غوغایی است آنجا که باران است جشن ستاره هاست و این است شب های کویر .
تو که در شکوه این جشن حیرانیفقط دلت را به ستاره ها بده و خود را در بهشت آرزوهایت خواهی یافت و اگر چشمانت را ببندی ستاره ها را لمس خواهی کرد این چه هوایی است چه بوی عجیبی بوی آشنای عشق برای تو که باور داری و میدانی زندگی در شب است و جریانش در قلب تو رودی خروشان دارد .
رقص ستاره های چشمک زن ، ماه نازک و طناز مثل عروس در آسمان ببین ستاره ها میدرخشد و خودنمایی میکند ، حکایت شبهای کویر در دل تو مثل حکایت تو با شبهای عاشقی است و تو که هر دم بیقرار و بی تاب در گردش روزگار سرگشته بودی و دنیا را وقف مردگان کردی تا برایت زندگی فقط یک خواب باشد نه یک حقیقت ، رویای تلخ که تو را سنگ کرد و سرد مثل شبهای کویر و اینک موقع آنست که تو درونت را ستاره باران کنی دستانت را بلند کن ماه را در آغوش بگیر و عشق را در عمق وجودت پیدا کن و با نور مهتاب روشن کن خطی تازه برای تو ، برای عاشق شدن ، برای بیقراری ها و دلتنگیها ، اما نه اینبار عشق را مثل ستاره ها با شکوه بخوان و دل را روشن کن ، عشقی تازه پیدا کن و با ستاره ها جشن بگیر مرا در ضیافت قلبت مهمان کن ، اگر دستانمان در دست هم باشد ستاره ها به زمین می آیند و ما را مهمان قلبهای تابانشان میکنند پس با من بیا و مرا به ستاره ها بشناس ، بگذار در نسیم قدم بگذاریم و در آسمان پرواز کنیم و عشق را از تک تک ستاره ها قرض بگیریم تا من و تو هم یک ستاره بشویم و در شب چشمها را خیره خود کنیم و حاصل ما آنگاه یک ستاره کوچک است که قبش نورانی و صدایش آسمانی و دستهایش کهکشان راه عاشقان فردا خواهد بود.نویسنده:ایمان بشیر